عید اومد بهار اومد من از تو دورم ...
عالی بود اهنگه:دی
این ۲ روزی ک حس کردم کمرنگ شدی .. من فک میکردم رفتم جز خط قرمزا... ولی نهایتا فهمیدم تو فک میکردی من سرم شلوغه:)
که خیلی یهویی تل کردی .. کاری ک همیشه مسجی حلش میکردی رو گفتی .. و چقدر هیجان داشت شنیدن صدات تو اون شلوغی تخت جمشید:)
اعتراف! صداتو شنیدم .. حرفاتم فهمیدم! ولی گفتم چی؟ نمیشنوم!! که باز بگی و صداتو بشنوم:)
دیشب جرات کردم .. گفتم دلم تنگ شده .. عکس خانوادتو فرستادی .. گفتم عکس خودت ؟ انگار منتظر بودی تو هم :)
نمیتونم قایم کنم .. اره حق با توعه .. من خیلی همه چیم روعه! پیچیده نیستم .. تمام نیازمو میگم ! دستم رو شده بدتر اینکه نمیتونم کنترلش کنم ! نمیتونم نخوامت .. نمیتونم ...
هررررر بار حرف زدن باهات بهم انرژی میده که هیچکس نمیفهمه ... انقدی که صبا ک میام سر کار لبخندم:)
مرسی مرسی که زخمای قلبمو خوب کردی ... مرسی ک اینهمه خوب و مهربونی .. مرسی ک مرحم شدی .. مرسی ک با تو خجالت نمیکشم از خودم بودن از بی پروایی هام حتی از لوس بودنم حتی از کم بودن و نقصام. ..
مرسی ک دلگرمی هستی ... حتی اوج ناامید شدنم ..
شاید اینجا خیلی اذیت شدم .. شاید بهم نارو زدن اینا .. ولی همین که اینحا منو بهت نزدیک کرد کافیه:)
خدا بزرگه و سپردم به خودش .. امیدوارم بهترین حالت پیش بیاد و بتونیم یه تیم قوی باشیم