خسته ام
خیلی زیاد
تحت فشار زیادی ام
انقدر که احساس میکنم یه وزنه هزار تنی رو دوشمه
دارم خفه میشم
اصلا اوضاع کاری روبراه نیست
اینا به کنار
جریاناتی که تو کنگره پیش اومد ... مثه فیلما بود!!
از بچه بازی و مانور ا دختر اومدن روز اول .. تا روز دوم و تو جاده پیچدن جلو ماشین و دعوا و ... استرس و گریه و ... بعد هم مسجای معذرت خواهی!! نوش دارو بعد مرگ سهراب...
کم کم داشتم ارامشو پیدا میکردم که از دستش دادم ... خودم .. با صداقت ... نتونستم .. هنوزم نمیتونم دروغ بگم :(
هنوزم هست ... اما..
با پست اینستام خیلی ناراحتش کردم و دلشو شکوندم ...
لعنت به من:(
منم که اخلاقم گهه
سگ شدم
پاچه همه رو دارم میپیرم
چمه من