my life

felan hichi

my life

felan hichi

امروز وبلاگ استادم رو دیدم .. وبلاگی که از سال ۸۶ مینوشته .. چقدر خوبه که ادم از سالهای گذشته ش خاطرات مکتوب داشته باشه .. نوشته هایی که با مرورشون خودش رو فراموش نکنه ... ادمها تغییر میکنن و خدا کنه هم اینکه جوری تغییر نکنن که خود قدیمیشونو یادشون بره یا در گذشته کاری کرده باشن که ترجیح بدن فراموش شه نه اینکه مدرکی مکتوب هم ازش داشته باشن

من بارها و بارها نوشتم .. اما هر بار پاک کردم پاره کردم دور ریختم ... هر بار به دلایلی ..

عاشق بودن بد نیست جرم نیست .. اما ماها جوری از عشق ترسونده شدیم که نقطه ضعف حسابش میکنیم و اکثرا قایمش میکنیم .. واسه همین من خیلی از خاطرات گذشتم رو پاک کردم .. اما دلیل دیگه ای که باعث شد خیلی از خاطرات سالهای دانشجوییم رو دفن کنم شاید زجر زیادی بود که سر اون رابطه لج و لجبازی کشیدم .. من شاید اشتباه زیاد کردم و مطمینم الان یاداوری اون اشتباها باعث رنجم میشدن .. اما اون وسط هم بودن خاطره و روزای قشنگ با دوستام روزهای پرشور جوونیم که دیگه داشتنشون محاله .. که دیگه ندارم اون روزا رو .. که هیچی ازش نمونده .. هر چی هم هست همراه خاطرات تلخیه که پشتش یه بحث و دعوا بوده حتما و قطعا ...

روزهایی رو از دست دادم که میشد چقدر قشنگ بسازمشون اما خودمو و اون روزها و لحظه ها رو فدای یه کسی کردم که حالا نمیفهمم دلم تنگش میشه یا ازش متنفرم؟! 

میشد حداقل اون روزا رو جوری بسازم که حداقل از مکتوب داشتنشون خجالت باشم! 

ولی چیزی که یاد گرفتم دیگه خودمو یادم نره خودمو فنا و فدا نکنم ... والبته ممنونم از کسی که من بودن رو یادم اورد که بهم فهموند چقد ارزش دارم 

که پیشرفت من واسش مهم بود

که خوش بودن و خندیدن من عذابش نبود


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.