جان سخت... شاید اسم دوم من جان سخت باشه!
انقدری که اتفاقات عجیب تو زندگیم رخ داده و صیبوری کردم فکر نمیکنم کسی انقدر تحملش بالا باشه...
شاید مشکل این نیست که مشکلی بوجود میاد مشکل اصلی اینه که اون مشکل! بیش از حد طولانی میشه..انقدری که حال بهم زن میشه.. نمیدونم واقعا چرا؟ اون از بیماری که واسه هر کدوم مدتها درگیرش بودم حسرتم شده بود راه رفتن و داشتن چشمای سالم... الان نه که نرمال شده باشنا ولی انگاری رفتن یه کناری و انقدر درگیر این موضوعات بابام هستم که واسم اهمیتی نداره مژه های چشم راستم کمتر از چپه ، که یه ورم ملایم پشت پلک راستم دارم که دید کافی نداره حتی.. که یه عینک معمولی واسه من 3 میلیون باید اب بخوره! که پام گاهی درد میگیره و تا یه حدی ظرفیت داره! که رو زمین نشستن واسم راحت نیست حتی خیلی حرکتا.. که یه بخیه 30 سانتی رو پام دارم .. که پاهام پر از استرچ مارکن
این مسایلی که تا همین پارسال باعث افسردگیم شده بودن الان برام بی اهمیتن.. نه از بی دردی بلکه بخاطر سر و کله زدن با درد بزرگتری بنام بابام!
که شده کابوس زندگیم... خسته م کرده ..خیلی خسته...
زندگیم؟ اینجا تو این محدوده زندگی عالیه... تا وقتی که پیامی از اونور نباشه
سینا؟ خدایا مگه مردی بهتر از اونم افریدی؟ شک دارم! واقعا موندم چی بنویسم از خوبیاش... انقدر که زیادن و نشمردنی...
خدایا خودت واسم حفظش کن ....
خوشحالیای این روزام....این روزا درگیر کارای جدید تو فیلدی کاملا متفاوت شدم... صبح و عصر کلینیک رفتن و سروکار داشتن با وجهه دیگه ای از رشته م منو به وجد اورده ... تجربه جدید و جالبیه.. از طرفی حس استقلال و خوب شدن رانندگیم.. تا یه مدت دیگه هم ماشین خودمو تحویل میگیرم ایشالا... خورد خورد و ریزه ریزه هنوزم وسیله میخریم و دقیقا مثل دوتا گنجیشک لونه عشقمونو میسازیم و خوشکلش میکنیم...
شاید ما متفاوت ترین زوج باشیم... شاید گاهی به بقیه که نگاه میکنم و مقایسه... از اینکه اونها انقدر معمولی انقدر راحت و بی دردسر زندگیشونو شروع کردن و بی دغدغه با کمک و پشتیبانی کامل خانواده ها ازدواج کردن حسرت میخورم... منی که اصلا برام عروسی بی معنی بود با دیدن عروسی های بقیه اه میکشم... نه بخاطر عروسیه بخاطر دل خوششون بخاطر تکیه ای که راحت به خونوادشون کردن حتی بخاطر رقصی که با باباشون میکنن!
اما در نهایت کافیه سر بچرخونم و بهترین مرد دنیا رو کنارم ببینم که داشتنش به تمام نداشتنای دنیا می ارزه ... که وجودش جبران تمام تکیه گاهای عالمه... که بودنش حضورش گرمی دلمه ... که علت خوشبختیمه .. که جبران تمام حسرتای زندگیمه ... که تمام داراییمه...