my life

felan hichi

my life

felan hichi

کاش یه یو اس بی بود وصل میکردی به مغزت همه چی رو منتقل میکرد ...

باید از این به بعد هر شب یه خط بنویسم ... باید بمونن این روزا بمونن ... روزایی که همه چی رو ابراست ... که باورم نمیشه یه ادم اینقد خوب باشه .. که یه ادم اینهمه درک و مهربونی داشته باشه ....

گاهی میترسم .. از اینهمه خوبی ... از اینکه نکنه تموم شه .. که نکنه عوض شه ... که نکنه ...

میترسم .. از خیلی چیزا ...

ولی نه .. نباید اجازه بدم به این ترس که خرابم کنه که حالمو به هم بریزه ..

اهنگای قشنگی این روزا فرستادی ... پر از حس خوب ....

خدایا شکرت

خواستنت و عشقت و احساساتت انقدر قشنگه که گاهی میگم مگه چکار کردم که خدا تو رو سر راهم قرار داد .... خدایا شکرت:)

اینکه هر بار با یه لحن و اسم جدید صدام میکنی ... وای عاشقت شدم :)

تو که نمیدونی چند بار عکستو بوسیدم

بیتابم و دلتنگ

راهی نیست

هیچ راهی منو به تو نمیرسونه

کاش دستام قدرتی داشت ذره ای از غماتو کم میکردم

بیشتر از قبل به اهمیت خانواده پی بردم

با اینکه خیلی دلتنگ نشدم اما واقعااااا زندگی لنگه بی خانواده 

مامان .. خواهرا.. داداش.. خب من بی شما هیچم:)

هیچ کس اندازه من نمیدونه چه گذشت بر من .. نمیدونه که درست ترین کارو کردم ... نمیدونه ... نمیدونه ... 

منوقضاوت نکن.. 

من خودم به اندازه کافی خودمو سرزنش و مجازات کردم ..

من همه تلاشمو کردم و نشد .. نخواست ...

من فقط خودمو برداشتم و نجات دادم ...

من فقط بعد ۷ سال یادم اومده با خودم مهربون باشم .. خودمم ببینم .. خودخواه باشم ...

بخدا گناه بزرگی نکردم ... فقط خواستم ارامش بسازم واسه خودم ...