اون حالت سکوته
اون حالت سر شدنه
اون حالت بریدنه و لمس شدن و بی حسیه
ببین حتی حوصله خسته بودن و ناامیدیم ندارم!
خسته ام
خیلی زیاد
روحیم طوریه شده که با ذره ای درد کوه ارزوهام فرو میریزه و بدترینا رو متصور میشم
نمیخام به چیزای بد فکر کنم ولی نمیشه
این روزای وحشتناک چرا تموم نمیشن
چرا دردا تموم نمیشن
باز هم ۱.۵ ماه دیگه
دک اخر
نمیدونم بعد این ۱.۵ ماه چکار کنم..
لزومی نداره همه ما رو بفهمن!
یا واسه همه خودمونو توضیح بدیم و توجیه کنیم
لزومی نداره هم من همه رو بفهمم
....
نشخوار خاطراتت:)
هیجان دارم
مثه دختر بچه ها قلبم میزنه
تو شرایط جالبی منو نمیبینی اما همینم غنیمته بعد از ۳ ماه
نمیدونم چرا دندون و پام درد گرفتن
باید بخابم تا صبح پوستم خوب باشه ولی خوابم نمیبره که
دیدن عکسات ارامشه
صب ک اون عکسو با چشای خوابالو و پف کرده فرستاذی با خودم گفتم چه خوبه که من این قیافتم دوس دارم که ادم باید با یکی زندگی کنه ک وقتی صب از خواب بیدار شد بتونه قربون چشای پف کرده شم بره که بغل کرد هیکل ۱۰۳ کیلوییت واسه منه ۵۴ کیلویی اصن مثه یه بالشت نرم و گرمه
که خزیدن زیر بازوهات ارامشمه
بوی تنت زنگ صدات طرز حرف زذنت همه چیت برام خوبه
خوب من عزیز من دوستت دارم
کمتر از ۸ ساعتدیگه بغلتم:***