my life

felan hichi

my life

felan hichi

گاهی میگم ما ادما چقد ترسوییم .. پشت عکسای پروفایلمون قایم میشیم با جملاتی که تو عکشا تایپ شدن میزنیم میخایم حرفامونو این مدلی ابراز کنیم..

یا مثلا چقدر پی یه حرف یا رفتار رو میگیریم و الکی کش میدیم که عه فلانی منظورش این بود از این رفتار یا اون حرفو زد که منو تحقیر کنه .. اینجور مواقع فقط باید یه خودمون بگیم لت ایت گو! اگه اون ادم منظوری داشت باید صراحتا بگه پشت ۴ تا حرف و کنایه قایم بشه

یا اگه خواسته منو با حرکتی تحقیر کنه بس انقدر حقیر بوده که از درون نیاز داشته به اثبات برتری خودش!

در کل کاش ادما یکم باهم روراست تر حرف میزدن

و البته کاش کمتر سخت میگرفتن

شاید اینکه کسی پیدا بشه برای یک خونه نامه بنویسه کم پیدا بشه اما من میخام بنویسم برای لونه امنی که کیلومترها ازم دوره و جر عکساش چیزی ازش ندیدم .. خونه ی ارومی که شاید نیومدم برای پیدا کردنش اما از لحظه لحظه ش خبردار بودم .. روزی که بالاخره قولنامه نوشته شد .. روزی که با ذوق کروکیش رو دیدم روزی که عکساش رو دیدم .. روزی که وسایلش با اینکه من نبودم اما باز هم به لطف مهربونترین مرد دنیا به سلیقه من خریده و چیده شد...

خونه ی عزیزمون هنوز تو هوات نفس نکشیدم هنوز نتونستیم روزای قشنگ دو نفرمونو در تو ثبت کنیم هنوز نتونستم تو اشپزخونت اشپزی کنم برای عشقم .. اما از تو میخام منتظرمون بمونی تا روزای قشنگمونو رقم بزنیم 

تا بیام و از ورودم معجزه ببینیم .. اهنگ گوش کنیم بخندیم برقصیم و ارامش داشته باشیم ...

من از دنیا خیلی زیاد نخاستم .. خواستم بزاره رو پام بایستم بسازم اما ادماش سازمو شکوندن .. خوشحالیمو خفه کردن .. چشامو اشکی کردن . یادشون رفت سختیامو ظلمایی که روزگاربهم کرد رو و اونام شدن ظلم تازه ... 

زندگی شخت و سخت تر شد 

تنهایی ایستادم جنگیدم صبوری کردم .. یه روزایی کم اوردم اما باز هم به عشق همون مهربون ترین مرد دنیا بلند شدم .. بلندم کرد مثه هزار باری که خسته شدم بلندم کرد.. شاید باز هم قراره بیشتر سختی بکشم شاید باز هم خسته شم .. اما قلبم گرمه به بودن عزیزترینم به همراهیش 

خیلی خوبه که مطمین باشی یکی تو هر شرایطی هست .. بودن قشنگترین ارامش دنیاست

شاید ادما گاهی از چیزایی که میدونن میترسن و طی گذشت زمان اونا رو فراموش میکنن .. مثه من که یادم رفته بود تو چه هیولایی هستی .. شاید واسه همین از بچگی هیچ رویایی از عروسی از عروس شدن از تشکیل خانواده از مستقل شدن از گسترش خانوادمون از روابط جدید نداشتم

تا جایی که یادمه همیشه حسرت خاله و ها و داییا و فامیلا و روابط زیاد دوستام تفریح و مسافرت رفتنای دسته جمعیشون رو میخوردم 

از همون اول تنها بودیم ما ۶ تا .. نهایتا عمه ای که اونم خیلی کم بود

هر بار با دوستی فامیلی روابمون بیشتر میشد بعد از یکی دو سال تموم میشد و حتی تبدیل به دشمنی! 

همیشه ترس داشتیم حتی از اینکه از سر کوچه مادربزرگ رد بشیم! چون بابا دوس نداره! همیشه ازشون متنفر بودم چون فک میکردم تقصیر اوناس

اما الان فهمیدم فقط تقصیر توی نفرت انگیزه

نفرت انگیز تر از تو موجودی ندیدم 

بزرگترین سرمایه م مرور خاطراتمونه از روز اول کافی شاپ و چیز کیک تا تخت جمشید تا هر بار قرار و دیدارمون

اینو هییییچ کس نمیتونه ازم بگیره یا محبورم کنه یادم بره 

تنها دلخوشیمه

به قول شهرزاد این اتاق تاریک فکر بی انتهاس

تو اونجا با من پیش من نزدیک من زندگی قشنگی داریم

گاهی زندگی تو رو به جایی میرسونه که صبر کردن میشه سختت ترین کار دنیا

گاهی بعضی از ادما با حرفاشون خجنری به قلبت میزنن و جوری لهت میکننکه ساکت موندن میشه سختترین کار دنیا

گاهی وقتا هم پدر ها میشن عوضی ترین موجودات دنیا

گاهی برادرها میشن پسترین و خاین تریم ادمای دنیا

و گاهی من میشم سنگدل ترین ادم دنیا و بعضیا رو تا اخر عمر نمیبخشم