-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 18 مهر 1395 12:22
در مورد هیچکس قضاوت نکن... اون حسایی ک میگفتما .. همشون بدرد نخورن نمیشه نسخه پیچید برا همه ادما خاکسترین... مخلوطی از خوبیها و بدیها که همه بازخورد رفتار خودت هستن پس با خوبی کردن ، ورِ خوبِ ادما رو بکش بیرون!!
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 18 مهر 1395 10:18
باید فقط اراده کنی باید بخواهی خدا حرفای ذهنتو میخونه
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 17 مهر 1395 13:55
دوس داشتم اون حرفای خاص فقط مال من باشن ...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 17 مهر 1395 12:40
رها رها رها من خسته ام و بی سرزمین خسته ام و نامعلوم سرگردان
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 17 مهر 1395 07:41
چی میخاستم بگم یادم رفت:|
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 16 مهر 1395 21:43
خیلی وقته دلم هیچی نخواسته خیلی وقته ارزو نکردم خیلی وقته مردم
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 15 مهر 1395 21:48
سیر نمیشم از دیدن عکسامون:))))))
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 15 مهر 1395 21:12
خدایا دارم میبینمت حست میکنم ... اون خواب عسل ... کم شدن درد پام وو میدونم معجزه ی توعه میدونم نگاه توعه میدونم ... مطمینم خدایا جونم میپرستمت دوست دارم دوست دااااارم
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 11 مهر 1395 12:10
راه رفتن و دویدن شده ارزوم خدایا داری میبینی دیگه؟
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 2 مهر 1395 00:14
۱ مهر .. شروع پاییز .. حس عجیبی دارم .. زود گذشت و نفهمیدم چطوری اومد ... تابستون هم عجیب گذشت ... شکر تولدت مبارک عزیزم .. اولین تولدی که بهت تبریک گفتم مهربان مهر ماهی من:) خورشید کم جون پاییزو دوس دارم امیدوارم نارنجی گرمشو بپاشه تو زندگیمون خدایا فقط امیدم به توعه کمکم کن
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 27 شهریور 1395 14:52
بزرگ خدای مهربانم چگونه اینهمه بزرگی و من ... من شرمسارم از عصیانگری ام .... در همه حال دستم گرفتی ... تمام نشانه هایی که میفرستی را با جان و دلم لمس میکنم و میفهمم که هستی که دوستم داری که رهایم نکرده مهربان خدایم دوستت دارم
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 21 شهریور 1395 15:05
ماه بانو :)
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 10 شهریور 1395 22:10
آخ از عاشقانه هات آخ
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 10 شهریور 1395 15:39
که چی حالا مثلا؟ که اخلاق سگی داشتن کلاسه؟ که مث ادم نرمال رفتار نکردن کلاسه؟ چقد بدم میاد از اینایی که فک میکنن عالم و ادم باید در خدمت اینا باشن! همممه تو کف اینان که ایشون خم به ابرو نیارن تازه با همه هم مث سگ در خونشون رفتار میکنن! البته ک خیلی از حرفا و تعریفاشون توهمه! ولی خب اخه چرا انقد خودشونو شاهزاده و پرنسس...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 3 شهریور 1395 15:30
دیگر کاری از دست این بوسه های مجازی برنمی اید ای که دستت میرسد کاری بکن از خدا که پنهان نیست از تو چه پنهان وقتی نیستی این ثانیه ها بازی شان میگیرد .. نه میگذرند نه بر من رحمی دارند.. باشد باشد قبول .. تسلیم .. میدانم که بودنت هم محازیست و حتی دور تر از فاصله کنونی! اما چه کنم .. انگار این دل حرف حالیش میشود!! گفته...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 30 مرداد 1395 16:21
چقدر از این حال مستاصل .. از این سر درگمی .. از این بیچارگی بدم میاد خدایا خیلی خسته ام بسه دیگه نمیتونم بسه از این چنگ انداختن به هر چیزی و نهایتا پاره شدن ریسمان امیدم خسته ام
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 25 مرداد 1395 19:24
شاید باید یکم لیست کنم چیزایی که ذهنمو شلوغ کرده تا ساکت شم اروم شم اولیش خب سلامتیم .. مثه اینکه این قصه سر دراز دارد .. میای ابروشو برداری چشمشم کور میکنی .. عوارض اون داروهای لعنتی که الان پام این شکلی درگیر شده و واقعا نگرانم .. مثه همیشه تا تهشو حتی منفیه منفیشو هم در نظر گرفتم و حتی رفتم فیلم تعویض مفصل رو هم...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 10 مرداد 1395 19:08
یه عصر تابستونیه گرم و تب دار .... که همه چی کسل کنندست .. مجبوری لبخند بزنی و بگی حالم خوبه تا دل کسی نشکنه ... ولی وقتی میای تو اتاقت میتونی راحت خود کسل کننده ات باشی . پ تابو بزاری رو پات و شرو ور بنویسی ... هزاااار فکر تو سرم میچرخه ... باز ضعیت پارسال هی امیدهایی که 2-3 روز بعد ناامید میشن ... و همه چییییییز به...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 7 مرداد 1395 21:58
زنها را باید دوست داشتن .. معشوقه بودن زن را زیبا میکند.. چشمهایش که بخندد .. فرقی نمیکند پوست صافی ندارد یا یک جای بخیه بالای ابرویش .. انقدر زیبا میشود که از دیدنش سیر نمیشوی ... زن را باید پرستید ..
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 1 مرداد 1395 13:30
چیزایی که یاد گرفتم: ۱. ادما همونی هستن که مصرانه اعتقاد دارن نیستن! ۲. هییییییچ چیزی گارانتی نداره به هیچ چیزی اعتبار و تضمینی نیست پس چشاتو باز کن و حتی تو بهترین شرایطتت چند درصد شک بزار! ۳. توقع اغاز همه دلخوریاست! بیش از ظرفیت طرفت مایه نزار که توقع بازگشتش عذابت میده ۴. لازم نیس مقابل همه کوتاه بیای تا ادما رو...
-
برای تو
جمعه 25 تیر 1395 17:18
نمیدونم چی میشه که یهو یکی میشه همه ی فکر و ذکر ادم .. که بی اغراق هر لحظت رو بهش فکر میکنی ... که نوتیفیکشن خاص میزاری برای پیاماش و با دیدن رنگ بنفش الارم گوشیت دلت میلرزه ... اره تو بنفش طلاییه منی ... مخاطب خاص منی میدونی؟ دلم میخاد ۱۰ سال دیگه هم با دیدن پیامت رو گوشیم قلبم بی تاب شه ... دلم میخاد واسه دیدنت لحظه...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 23 تیر 1395 01:12
تو بهترین اتفاق این روزای منی میون اینهمه زجر و درد و ناامیدی .. تو بهم قدرت میدی .. خنده میدی .. عشق میدی ..ارامش میدی ای روزا میگذره .. تو ناامیدی .. ولی بازم تو یه امید تازه ای ... .... عکسمو نشون دادی ب ابجی و زنداداش .. طبق انتظارمون جبهه گرفتن .. سر کتاب و نظراتشونو... خدایا تو بهتر از هر کسی میدونی چی بر من...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 22 تیر 1395 12:44
خدایا تسلیم من دیگه کم اوردم مال خودت این جونی که دادی بگیر راحتم کن
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 9 تیر 1395 20:21
دلم تنگه ... خیلی زیاد ... بودنت خیلی خوبه خوب من ... اما گاهی از قلبم میزنه بیرون ... که واقعا منم به اون نقطه میرسم که دلم میخاد از عکسا بکشمت بیرون و بغلت کنم ...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 9 تیر 1395 20:12
من مست و خرابم ساقی بده جاامم همه ی اهنگایی که بهم دادی واسم خاصن حتی اهنگ سندی:دی میدونی از وقتی تو هستی دیگه گریه نکردم؟
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 9 تیر 1395 20:04
کاش یه یو اس بی بود وصل میکردی به مغزت همه چی رو منتقل میکرد ... باید از این به بعد هر شب یه خط بنویسم ... باید بمونن این روزا بمونن ... روزایی که همه چی رو ابراست ... که باورم نمیشه یه ادم اینقد خوب باشه .. که یه ادم اینهمه درک و مهربونی داشته باشه .... گاهی میترسم .. از اینهمه خوبی ... از اینکه نکنه تموم شه .. که...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 9 تیر 1395 16:45
اینکه هر بار با یه لحن و اسم جدید صدام میکنی ... وای عاشقت شدم :)
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 16 خرداد 1395 15:53
تو که نمیدونی چند بار عکستو بوسیدم بیتابم و دلتنگ راهی نیست هیچ راهی منو به تو نمیرسونه کاش دستام قدرتی داشت ذره ای از غماتو کم میکردم
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 6 خرداد 1395 18:41
بیشتر از قبل به اهمیت خانواده پی بردم با اینکه خیلی دلتنگ نشدم اما واقعااااا زندگی لنگه بی خانواده مامان .. خواهرا.. داداش.. خب من بی شما هیچم:)
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 31 اردیبهشت 1395 09:13
هیچ کس اندازه من نمیدونه چه گذشت بر من .. نمیدونه که درست ترین کارو کردم ... نمیدونه ... نمیدونه ... منوقضاوت نکن.. من خودم به اندازه کافی خودمو سرزنش و مجازات کردم .. من همه تلاشمو کردم و نشد .. نخواست ... من فقط خودمو برداشتم و نجات دادم ... من فقط بعد ۷ سال یادم اومده با خودم مهربون باشم .. خودمم ببینم .. خودخواه...